- توضیحات
-
زیر مجموعه: فرمایشات آیتالله بهجت قدسسره
-
دسته: علما و بزرگان
-
بازدید: 10156

حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی در ماه صفر سال ١٣٣٢ق. (١٢٩١ش.) در گلپایگان متولد شد. پدر ایشان، حضرت آیتالله ملا محمدجواد صافی گلپایگانی، از علمای بزرگ آن زمان بود. آیتاللهالعظمی شیخ علی صافی، دروس حوزه را نزد پدر فاضل خویش و همچنین داییاش جناب حجتالاسلاموالمسلمین ملا ابوالقاسم قطب میخواند. پس از آن در سن هجده سالگی برای تکمیل دروس به قم آمد. در قم، از اساتید بزرگ آن زمان بهرهها برد و از شاگردان برجسته حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت آیتالله حجت بهشمار میآمد. در درس مرحوم آیتالله بروجردی چنان خوش درخشید بود که گاهی آن بزرگوار، ایشان را در میان جمع نام میبرد و به همین دلیل مورد توجه شاگردان آقای بروجردی قرار گرفته بود. تبحر علمی ایشان به حدی بود که حضرت آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره ایشان را بهعنوان فرد اعلم پس از خود معرفی فرموده بود و در مسائلی که خودش احتیاط کرده بود، مقلدین را به ایشان ارجاع میداد.

بیت آن مرجع عالیقدر سالیان متمادی پناهگاه عموم مؤمنین و طالبان تقوا و دانش در گلپایگان بود. سرانجام، آن عالم جلیل، در سن ٩٧ سالگی در دیماه ١٣٨٨ از این سرای فانی کوچ کرد. از حضرت آیتاللهالعظمی شیخ علی صافی آثار بسیاری به یادگار مانده است؛ از جمله:
ذخیرة العقبی فی شرح العروة الوثقیدر ۳۰ جلد؛
تبیان الصلاة (تقریرات بحث صلات مرحوم آیتاللهالعظمى بروجردى) در ٨ جلد؛
المحجة فی تقریرات الحجة (تقریرات درس مرحوم آیتاللهالعظمى حجت) در ٢ جلد؛
تاریخ تحول فقه شیعه.
حضرت آیتاللهالعظمی صافی مانند پدر ارجمندش، طبع روانی داشت و ابیات بسیاری از ایشان به یادگار مانده است. بخش بسیاری از این اشعار در کتاب «راز دل» جمعآوری شده است. اشعاری که در ادامه میآید، برگرفته از این کتاب است.
صف عشاق
دلبرم چون در بزرگی شهرۀ آفاق شد
عاشق او هر که شد، در عشقبازی طاق شد
بهبه از این دلبر زیبا که با حکم خدای
بر زمین و آسمان حاکم علی الاطلاق شد
بهبه از این دلبرم، چون هرکه وصفش را شنید
عاشق او گشت و سرتا پا به او مشتاق شد
دلبری کو، هر که عهد عشق با او بسته است
پای بر جا، بر سر آن عهد و آن میثاق شد
دلبری کو، هر که دست از دامن لطفش کشید
دور از فیض خدا گردیده است و عاق شد
دلبری کو هرکه از صدق و صفا شد عاشقش
خوش به حال او (علی) کاندر صف عشّاق شد
راز دل، ص۹۱۵
***
عمر سفر
کی میشود ببینم یارم ز در درآید
عمرم به سر نرفته، عمر سفر سر آید
دل برد از من اما دل خستۀ فراق است
آرام دل زمانی است کز راه دلبر آید
کی دیده کام گیرد، آنگه که یار بیند
منظور را ببیند سرخوش به منظر آید
دانی که گوهری کِی، اندر نشاط باشد
آنگه که مشت او پر از نقد گوهر آید
با وصف دوست هرچند گیرد دل تو آرام
اما به دیدن او کام دلت بر آید
اینک که از تو دورم عمرم بری ندارد
بازآ که نخل عمرم پر باد و پر برآید
کی میشود ندایش آید به گوش عالم
روی زمین برایش یکسر مسخر آید
کی میشود زلطفش گردد (علی) سرافراز
بهر نجات عالم آن سرّ داور آید
راز دل، ص۹۱۷
***
دست لطف
هرکه چون من طعم عشقت را چشید
دل به تو بست وز جز تو دل برید
بر سر هر کس کشیدی دست لطف
دست از دنیا و مافیها کشید
هر چه میخواهم بود چون در تو جمع
پس چرا بندم به غیر تو امید
عالم و آدم همه از بهر تو است
نیست مانندت دگر سدّی سدید
یک نگاهی کن به سوی عاشقان
شام هجران را نما صبح سفید
ما ز هجرت در عزا بنشستهایم
جلوه کن کآن روز باشد روز عید
سایۀ مهرت (علی) را بر سر است
لیک او گوید شها هل من مزید
راز دل، ص۹۲۰
***
جز تو هوایی نبود
اگر ای دوست تو را قصد جدایی نبود
پس چرا با منت از لطف وفایی نبود
من که از نرگس بیمار تو بیمار شدم
غیر دیدار رخت هیچ دوایی نبود
رفت از هجر توأم تاب و تحمل ز چه رو
پادشاها نظرت سوی گدایی نبود
آفتاب رخ تو بر سر هر کس تابید
شمس را در نظرش قدر و بهایی نبود
فخرم این بس که به دام تو گرفتارم چون
عشق تو در سر هر بی سر و پایی نبود
لطف یا قهر به من هر چه پسندی نیکوست
چون مرا غیر رضای تو رضایی نبود
ور (علی) را ندهی بار و برانی ز درت
نزنم دم که مرا جز تو هوایی نبود
راز دل،ص۹۴۰
***
تبریک
گویمت ماه ولایت به ولادت تبریک
با زبانی پر از اخلاص و ارادت تبریک
به رسولی که بود اشرف ولد آدم
احمد مرسل و مصباح هدایت تبریک
به علی آنکه بود بعد نبی رهبر خلق
حق به او داده به حق شأن خلافت تبریک
به عزیز دل پیغمبر اکرم زهرا
که بود افضل زنها به شرافت تبریک
به حسین و حسن و سیّد سجاد و دگر
باقر علم نبی بحر کرامت تبریک
حضرت صادق و کاظم به تقی و به نقی
به حسن باب تو این مجد و شرافت تبریک
هم به آن مادر فرخنده که زاد است تو را
نرجس آن اسوه به تقوا و به عصمت تبریک
به رسولان خدا باد مبارک این عید
به ملائک که به ذکرند و عبادت تبریک
به کسانی که به امید نجات بشرند
زین همه محنت و بیداد و شقاوت تبریک
به کسی کز ستم و ظلم به تنگ آمده است
به کسی که طلبد حق و عدالت تبریک
رسد آن صبح سعادت که نمود است طلوع
بر همه مقدم این صبح سعادت تبریک
چون به فرمان خدا میرسی انشاء الله
حال گویم به تو و منتظرانت تبریک
آید آن روز که ظاهر شوی ای حامی دین
عرضه دارم به تو زین بذل عنایت تبریک
(علی)ِ صافیِ خود با نظری شادنما
به هوای تو و این لطف و صفایت تبریک