- توضیحات
-
دسته: مصاحبههای اولین سالگرد
-
تاریخ ایجاد در پنج شنبه, 26 آبان 1390 11:17
-
منتشر شده در پنج شنبه, 26 آبان 1390 11:17
-
نوشته شده توسط مدیریت سایت
-
بازدید: 7547
بسمهتعالی
آقای مجری: در خدمت استاد حسن منفرد هستیم، شخصیتی که از دوران جوانی و آغاز طلبگی با مرجع عالیقدر شیعه و عارف بزرگ حضرت آیة الله العظمی بهجت قدسسره مأنوس و همراه بودند. حاجآقا از اینکه قبول زحمت فرمودید و ما را به حضور پذیرفتید خیلی ممنون هستیم ببخشید به هر حال، اجازه بدهید بعنوان سؤال آغاز سؤال را اینگونه طرح کنیم که چه عواملی موجب شد و چه مراحلی طی شد که شخصیتی چون حضرت آیةالله بهجت قدسسره به شخصیتی تبدیل شوند که به گفته برخی از بزرگان او فردی غیر قابل تکرار در حوزه عرفان و اخلاق اسلامی در عصر خود و حتی در اعصار دیگر تبدیل شد، اگر لطف بفرمایید و بفرمایید که این مراحل و این اسرار و حوزهها چه بود خیلی ممنون هستیم.
حاجآقای منفرد: با درود فراوان انبیاء، اولیاء، فرشتگان، اخیار، ابرار بر روح پاک حضرت امام راحل و همچنین روح پاک و عزیز حضرت آیة الله العظمی بهجت و اساتید بزرگوارهای این عزیزان، قهرمانان توحید، پهلوانان توحید، از اینکه خدا توفیق عنایت فرموده به این کمترین، که چند جمله درباره عظمت و شخصیت این آیت حق حضرت آیة الله العظمی آقای بهجت، فقیه، حکیم، عارف صحبت کنم خدا را شکر میکنم.
قبل از ورودم به بحث چند آیه تلاوت کنم بعد درباره این آیات و دستهبندی که بزرگان از عرفا درباره عرفا فرمودند خدمتتان عرض کنم، بسماللهالرحمنالرحیم کنتم ازواجاً ثلاثه فأصحاب المیمنة ماأصحاب المیمنه، وأصحاب المشئمة ماأصحاب المشئمه، والسابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم، إنّ الابرار لفی علیین وما ادراک ما علیّون، کتاب مرقون یشهده المقربون.
بحث درباره این بزرگان البته باید به عنایت خودشان باشد توجه خودشان باشد و این عزیزان عالم خلقت حیات و ممات ندارند حتی در عالم برزخ بعد از عالم برزخ قیامت کبری اینها قدرتشان بینهایت است و در عالم برزخ میتوانند از این عالم از مؤمنین متدینین دستگیری کنند، خودشان باید عنایت کنند که انشاءالله برای اینکه آثارشان وجودشان باقی هست وما عندالله باق وما عندکم ینفع در بحث و گفتگویشان هم همان است.
بطور کلی کسانی که حرکت میکنند به سوی ذات مقدس احدیت و دارای کمالات معنوی و واقعیاتی میشوند از همان ابتدا یک مکاشفاتی هست مربوط به عالم طبع و مادّه، مکاشفات مادّیه و طبیعیه، اطلاع بر این مکاشفات و این مخفیات عالم خلقت که برای انسان در عالم طبع حاصل میشود اختصاص به موحد و غیر موحد ندارد، همه انسانها مشترکند مانند علوم طبیعی، علوم ریاضی، علم هیئت، نجومشناسی و امثال اینها بسیار فراوان است که اختصاص به مؤمن و غیر مؤمن ندارد.
حتی غیر مؤمنها غیر موحدها دستیابی پیدا میکنند به بسیاری از کشفیات و مخفیات عالم طبع و مادّه، این یک دسته از مخفیات و مکاشفات عالم ماده و طبع است.
بعد از این مرحله که حتماً شرطش باید موحد و مؤمن باشند مکاشفاتی است که برای سالک بعد از عبور از عالم طبع و ماده باید سالک الی الله قدرت داشته باشد از عالم طبع و ماده بیرون بیاید و ورود به عالم مثال، وقتی که در عالم مثال ورودش حاصل شد آن وقت مکاشفاتی دارد آن مکاشفات را علمای اخلاق علمای حکمت فلاسفه بزرگوار اسمش را گذاشتند مشاهدات قلبیه.
مشاهدات قلبیه چون انسان یک قوایی دارد ظاهر یک قوایی دارد باطن، قوای ظاهرش همین قوای خمسه ظاهریه است باصره سامعه شامّه ذائقه لامسه اینها، قوای باطنش خوب در رأسش قوه عقل است قوه واهمه قوه متخیّله قوه حافظه قوه ذاکره و سایر قوای دیگر.
آن مشاهدات قلبیه برای سالک که دست میدهد تجسم بعضی از معانی است بعضی از معانی که در این عالم هست سالک وجودش را در عالم مثال بصورت جسمیت میبیند اما جسم نیست وزن ندارد این حرفها نیست حجم ندارد اما میبیند بعضی از معانی را آن هم معانی جزئیه، در بیداری میبیند در خود بیداری آن معانی جزئیه را میبیند.
بعد از ورود به عالم مثال و خروج از عالم طبع و ماده در آنجا سالک بعضی از معانی جزئیه را بصورت تجسم میبیند مثلاً چگونه؟ مانند خواب، چطور در خواب انسان صور افراد صور اشیاء را میبیند و درک میکند مسافرتهایش حرکتهایش پروازهایش، آن وقت همین معانی جزئیه را و درک صور جزئیه را سالک در بیداری میبیند، برای عبورش از عالم طبع و ماده.
بعد از این سومین مکاشفاتی است که برای سالک دست میدهد عالم طبع و ماده را پشت سر گذاشت عالم مثال هم پشت سر گذاشت از عالم مثال هم میآید بالاتر و وارد میشود در عالم روح و عقل. در عالم روح و عقل آنچه را که مشاهده میکند میبیند اسمش را بزرگان گذاشتند مشاهدات روحیّه که بوسیله قدرت روح و سیطره او در عالم برایش حاصل میشود، روح قوی و تسلط پیدا میکند و بسیاری از حقائق را مانند احاطه بر خواطر و افکار و طیالارض و طی در هوا و عبور از آتش، اطلاع از آینده، تصرف در نفوس به مرض یا صحت، تصرف در افکار عامه تمام اینها برایش حاصل میشود.
حالا در همین جا البته اینها برای عارف کامل و انسان کامل اصلاً ارزشی ندارد، اصلاً اینها برای انسان کامل هدف نیست حالا در همین زمینه بنده خودم با مشاهداتی که داشتم با چشم خودم دیدم چه حرکتهایی که حضرت آیة الله العظمی بهجت تصرف میکردند در نفوس و کارهای بسیار عجیبی را انجام میدادند نمونههایی از آنها را هم خودم دیدم اما آیة الله العظمی بهجت مافوق اینها بود.
آقای مجری: توحید در عرصه زندگی فردی و اجتماعی ایشان را و نمونههایی از این نوع را برای ما بیان بفرمایید که نسل امروز بدانند که کسانی در آنچنان مقام و در آن مرتبت عالی خودشان چگونه زندگی را داشتند.
حاجآقای منفرد: البته من که قابل نیستم بگویم، اما من هفده سالم بود که قم مشرّف شدم بعد خوب به برکت دوست بزرگوارم و استادم آیةالله آقاشیخ حسنآقای پهلوانی برادر آقاشیخ علیآقای سعادتپرور پهلوانی، بعد اوصاف حضرت آیة الله العظمی بهجت را شنیده بودم و این بزرگوار استاد خودم با مرحوم آقاشیخ جواد انصاری همدانی با آن آیت حق رفت و آمد داشت ولی خوب من وقتی که اوصاف آقای بهجت را شنیدم یک روز مترصّد بودم من چه جوری به ایشان راه پیدا کنم.
درس آیة الله العظمی بروجردی بود، بعد از درس من تصمیم گرفتم هرجوری شده خودم را به آقای بهجت برسانم، بعد از درس دنبال ایشان حرکت کردم آمدم گذرخان، از گذرخان هم یک مقداری آمدیم پایینتر، منزل ایشان به اصطلاح یک منزلی بود استیجاری بود مال یک سید بزرگواری بود یک منزل محقّر و حتی خیلی محقّر بود، من دنبال ایشان حرکت کردم با فاصله صد متر تقریباً، همینطور که حرکت کردم یک مرتبه دیدم آقا ایستادند وقتی که ایستادند از دور به من اشاره فرمودند بیا، همانجا من دیدم ایشان نیازی نیست که سرش را برگرداند پشت سرش را ببیند دیدم برای ایشان دیوار حاجب نیست. خدمتشان رفتم سلام کردم و بعد رفتیم منزل. بعد فرمودند که همین مقدار که حرکت کردی نصف راه را آمدی، نصف راه را هم باید با عمل بیایی و دستوراتی در این زمینه دادند که نصف راه را باید با عمل بیایی.
دیگر من مرتب دیگر جوری ایشان من را جذب به خودشان کردند من مدتها حتی نماز مغرب و عشاء میرفتم منزلشان پشت سرشان نماز مغرب و عشاء میخواندم من بودم و خودشان قبل از اینکه تشریف بیاورند به مسجد، گاهی هم خوب قبل از نماز مغرب و عشاء حرکت میکردند به طرف صفائیه و آن موقع آنجاها بیابان بود من هم خدمتشان میرفتیم و همانجا در بیابان مثلاً پشت سرشان نماز میخواندم.
آقای مجری: منظورشان از نصف راه روح جستجوگری حقیقت پیدا کردن استاد بود؟
حاجآقای منفرد: بله همین که استاد را پیدا کردی و آمدی نصف راه را آمدی، نصف راه را هم باید با عمل بیایی، آن وقت این بزرگوار بسیار تأکید داشت میفرمودند دوستان راه خدا به آنچه که میدانند عمل کنند اگر عمل کردند خداوند نسبت به آن چیزهایی که علم ندارند دستشان را میگیرد توصیهشان این بود به آنچه که میدانند عمل کنند اگر عمل کردند نسبت به آن چیزهایی که علم ندارند خدا هدایتشان میکند دستشان را میگیرد راهنمایی است این توصیه ایشان بود و تأکید میکرد.
آقای مجری: اینکه کتون بودن مرحوم آیة الله العظمی بهجت برنمیگردد به این مسأله که مردم به آن چیزهایی که میدانند عمل نمیکنند یا نه ...؟
حاجآقای منفرد: کتون بودن ایشان مربوط میشود به همان عالم اخلاص عالم لاهوتی که آنجا پرواز میکرده و ما میدیدیم سیره ائمه هم همین بوده، ائمه آنچه را که پرواز داشتند اتصال به ذات ربوبی داشتند نمیآمدند برای مردم بگویند، به اندازه عقل و فهم و شعور مردم برایشان بیان میکردند و طالبها را نگاه میکردند عاشقها را نگاه میکردند محبها را نگاه میکردند، مثلاً پیغمبر اکرم، اویس در یمن است میفرماید اویس بوی خدا میدهد، نه او پیغمبر را دیده نه پیغمبر او را دیده، ملاک آن درک حقیقت هستی است درک خود پیغمبر اکرم است درک این علمای بزرگوار است که انسان اگر درک کرد عمل کرد خداوند نسبت به آن چیزهایی که نمیدانند هادیشان هست و دستشان را میگیرد.
کتون بودن آیة الله العظمی بهجت مربوط میشود هم یک بُعدش به مردم باید شایستگی و قابلیت داشته باشند که اینها بیان کنند حقایق را، خوب درباره اباذر ما روایت داریم که اباذر اگر آنچه را که در قلب سلمان میدانست لقتله وکفارّه سلمان را میکشت تکفیر میکرد.
این نیست که آنچه را سلمان به آن رسیده بیاید برای اباذر و مادون خودش بیان بکند این نیست، خود حضرت امام رضواناللهعلیه خوب تفسیر سوره حمد را که شروع کرد داشت یک حقائقی را بیان میکرد ولی دید ظرفیت نیست و یک مقداری ادامه میداد شاید مثلاً بعضی از این افراد جاهل نادان نتوانند تحمل کنند حرفهایی بزنند، این طور است.
من یادم است یک موقعی حتی بعضی از آقایانی که اهل علم هم بودند در همان کوچه سلماسی مسجد سلماسی که حضرت امام درس میداد خوب نسبت به امام مثلاً روی دیوار یک چیزهایی آن موقعها نوشتند، درک نمیکردند امام چی هست اصلاً نمیتوانستند توحید امام را درک کنند.
حالا کتون بودن حضرت آیة الله العظمی بهجت هم همینطور است این هم یک قسمتش مربوط میشود به مردم، یک قسمتش مربوط میشود که به خود آن عزیزان که آنچه را که پرواز میکنند اگر بخواهند برای دیگران بگویند دیگران ظرفیت ندارند حتی خود انبیائش هم ظرفیت نداشتند لوانزلنا هذا القرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله، خود انبیاء هم اگر ذات مقدس احدیت برایشان میخواست تجلی کند گفتم آنها هم بعضیهایشان ظرفیت نداشتند اینجور است کتون بودن جزء برنامه اسرار هستی و عالم خلقت است.
آقای مجری: آیةالله بهجت از وقتی که ساکن شدند کنار حرم حضرت معصومه هر صبح مقید بودند به زیارت میرفتند اینجا هم که تشریف آورده بودند میرفتند زیارت حضرت شاهعبدالعظیم، میخواهم عرض کنم ایشان با اینکه در مقام شهود بودند در مقامی بودند که معصوم را میدانستند همه جا اشراف دارند راز این رفتنش را در چه چیزی میخواهید تعبیر کنید.
حاجآقای منفرد: حضرت آیة الله العظمی بهجت با اینکه خودش انسان کامل عارف واقعی بود برای انسانهای عارف در عالم خلقت اعم از ذکور یا انس احترام بسیار بسیار قائل بود منجمله برای کریمه اهل بیت حضرت معصومه علیهاالسلام، سالیان سال با آن نهایت ضعف و نقاهت جسمیای که داشتند بینالطلوعینشان باید در حرم حضرت معصومه باشد، و برای آقاسیدعبدالعظیم چون آقاسیدعبدالعظیم علاوه بر اینکه امامزاده است و یک شخصیت آقازادگی دارد یک عالم عارف کاملی بوده و معرفتش به ذات مقدس احدیت و مقام ولایت بسیار بسیار قوی بوده، آیة الله العظمی بهجت و بسیاری از بزرگان دیگر مقیّد بودند خدمت آقاسیدعبدالعظیم شرفیاب بشوند.
حتی یک بار که البته اینجا شاید در همین منزل آیة الله العظمی بهجت متجاوز از سی بار با اهل بیتشان تشریف آوردند و قدم روی چشم ما گذاشتند، آیة الله العظمی بهجت یک بار که مشرف شده بودند حرم، این فضلای مدرسه برهان درساً از ایشان خواستند که ایشان نصیحتی بفرمایند همانجا آیة الله العظمی بهجت چون اجازه نمیدادند کسی اینجا بیاید و میفرمودند نه کسی را خبر کن نه کسی اینجا بیاید، اینجا میآمدند بدون سر و صدا میرفتند نه از علما نه غیر علما هیچ کس اینجا نمیآمد.
همانجا در صحن که ایستادند ایشان فرمودند که الان که ما اینجا ایستادیم با خود حرم یا با آن ستون چقدر فاصله داریم با آن ستون حرم؟ اگر بخواهیم به ستون حرم برسیم باید به طرف پشت سر عقب سر حرکت نکنیم این فاصله را کمتر کنیم تا برویم برسیم به حرم، فرمودند ما با ذات مقدس احدیت الله الان یک فاصلهای داریم اگر ما بخواهیم این فاصله را کوتاه کنیم و قربمان را به خدا بیشتر کنیم باید به این فکر باشیم کارهایی که ما را به عقب میبرد مبعِّد است انجام ندهیم و کارهایی که مقرِّب است آنها را انجام بدهیم.
در این زمینه چند جمله برای همان طلاب بزرگوار صحبت کردند ایشان بر سجده تأکید داشتند با توجه با تمرکز، حتی بکاء، میفرمودند که حتی شده چند قطره اشک یک قطره اشک در سجدهتان انجام بدهید، برای حل مشکلات هم زیاد تأکید داشتند که بعضیها از ایشان میخواستند بر نماز جعفرطیّار و حل مشکلاتشان مهمّاتشان اینها را تأکید داشتند.
علاوه برای تقرب به ذات مقدس احدیت و حتی تقرب به ائمه ایشان بسیار تأکید داشتند برای درس خواندن و ادبیات عرب، میفرمودند که این درس ادبیات عرب و درس خواندن برای رسیدن به دروس عالیه بسیار بسیار مهم است و تأکید میکردند که آقایان طلبهها با عشق با محبت با توجه البته هم منظورشان از آن سجده نماز شب بود خلوت با خدا بود، منظورشان از آن چیزهایی که مبعّد را انجام ندهیم مقرّب را انجام بدهیم مراقبه محاسبه این چیزها بود که انسان خودش رقیب خودش باشد مراقبه داشته باشد محاسبه داشته باشد خودش حسیب خودش باشد اینها را داشته باشد و خلوت با خدا داشته باشد، دیگر سایر صفات را که خیلی ایشان تأکید داشتند برای آن کسانی که اولین مرحله میخواهند وارد بشوند راه خدا را طی کنند سالک الی الله باشند تأکید داشتند بسیار بر ترک محرّمات و عمل به واجبات و به عبادات هم زیاد اهمیت میدادند.
حتی من یادم است یک موقعی فرمودند که یک شب در حرم آقاامیرالمؤمنین ماه مبارک رمضان، چون شبها ماه مبارک رمضان آنجا مقیّد بود مشرّف شود حرم آقاامیرالمؤمنین، گفت نگاه کردم دیدم متجاوز از هفتاد نفر مانند آقاشیخمحمدحسین کمپانی غروی استادشان در نماز وتر در حال قنوت دارند دعای ابوحمزه ثمالی را از اول تا آخر ایستاده میخوانند و قرائت میکنند.
باز این جمله را من بلاواسطه نقل میکنم میفرمودند که بعضیها درباره این بزرگان همان مانند آقاشیخمحمدحسینها که در نجف بودند بعضی از آقایان علما فضلا میگفتند که اینها که این قدر عبادت میکنند پس کی به درس و بحث مشغولند، بعضیهای دیگر عکس میگفتند میگفتند اینها که اینهمه مقامات علمی دارند به درس و بحث توجه دارند کی به عبادتشان میرسند.
میفرمودند اینها جمع کرده بودند مابین هم دنیا هم عقبی، هم درس و بحث هم تقرب به ذات مقدس احدیت همان عوالمی که خدا برای انسانهای کامل خلق فرموده که آخرین عالمش هم توحید مطلق و رسیدن به الله بقاء فی الله.
آقای مجری: میخواستم تفاوتهای بین سیره و سلوک آیة الله العظمی بهجت با سایر عرفا در بحثها و حوزههای گوناگون مثلاً ببینید علامه طباطبایی شاگرد مرحوم علامه قاضی بودند ایشان هم شاگرد مرحوم علامه قاضی بودند اما علامه طباطبایی شاگردهایی را هم پرورش میدهند جلسات خصوصی دارند، آنچه که از زندگی آیة الله العظمی بهجت ما میبینیم میبینیم نوعاً موردی بوده یعنی یک محفل درس رسمی که عرفان را تدریس کنند و یا آنها را رهنمود بدهد نیست، حضرتعالی نزدیک بودید دلیلش چی بوده؟
حاجآقای منفرد: آیة الله العظمی علامه طباطبایی خود آن هم قهرمان و پهلوانی بود در توحید و حتی یکی از بزرگان که نیازی نیست اسمشان را ببرم چند سال قبل در عالم مکاشفه علامه طباطبایی را در آسمان چهارم همجلیس با حضرت عیسیبنمریم دید. این عزیزان راهشان یکی بوده راه یکی است منتهایش مطابق زمان و اینها مانند خود ائمه علیهمالسلام مثلاً روشی که آقاامیرالمؤمنین داشت برای آن خطبههای توحیدیه با روش سایر ائمه یکی بود؟ نه، روشی که حضرت سجاد پیاده کرده بصورت دعا بیان فرموده اللهم إنی أخلصت بإنقطاعی الیک وأقبلت بکلی علیک و سایر ائمه هر کدامشان مطابق آن محیط، مردم آن محیط، شرایط آن زمان و آن مکان مردم را سوق میدادند به الله، دعوت میکردند به ذات حق.
علامه طباطبایی شاگردان بسیار بزرگ و عزیزی تربیت کرد آیةالله بهجت هم من یادم هست در همان اوائلی که در قم تشریف آورده بودند مثل آیةالله مصباح یزدی آیةالله رشیدپور آیةالله آقاشیخمحمدعلی قمی آیةالله آقاشیخ علی فقهی خیلیها بودند که اینها جزء شاگردهای خاص آیة الله العظمی بهجت بودند مخصوصاً آقای مصباح یزدی آیةالله مصباح یزدی فوقالعاده علاقه داشت به آیة الله العظمی بهجت.
به من میفرمود البهجت ما البهجت وما ادارک ما البهجت خودشان و بینهایت علاقه داشت به ایشان و تمام این برنامههایی هم که آیةالله مصباح یزدی به نظر من با درکی که از ایشان داشتم در قم انجام داد مقابل تمام انحرافها اعوجاجها با تمام وجودش ایستاد به دستور حضرت آیة الله العظمی بهجت بود که مقابل تمام انحرافها و اعوجاجها ایستاد. و ایشان شاگردانی هم خوب تربیت کرده و آیة الله العظمی بهجت الان جوری بود که کلّ ایران را موحد ساخت.
حالا گاهی هست که انسان صد نفر پنجاه نفر دویست نفر پانصد نفر مانند استادش آقاسیدعلی قاضی مراجع بزرگ تربیت میکند مانند آقاشیخ محمد بروجردی مرحوم آیةالله میلانی آیةالله آقاسیدابوالقاسم خوئی و بزرگان دیگر که تربیت شدند، گاهی هم هست که این قهرمانان توحید خود وجودشان کلّ خلق را دعوت به الله میکند، آیةالله بهجت هم اینجور بود.
آقای مجری: چند تا سؤال در حوزه خصوصی میخواستم از خدمتتان بپرسم هر کدامشان را صلاح دانستید بفرمایید، از آنجایی که مرحوم آیةالله بهجت همین منزل میآمدند وقتی مشهد مشرف میشدند، به شاهعبدالعظیم در رابطه با نوع غذا خوردنشان نوع بلند شدنشان نوع شکرگزاری ایشان، یقیناً همهاش آموزنده است اما بعنوان الگوگیری نسل امروز از ایشان که چگونه با سفره برخورد میکردند چگونه بلند میشدند چگونه خدمت حضرت عبدالعظیم میرسیدند اگر این خاطراتی دارید بفرمایید.
حاجآقای منفرد: من آنچه که بخاطرم میآید از تشریففرماییشان در اینجا و من در خدمتشان بودم و البته ما به روی علاقه و محبتی که به محضر این انسان کامل داشتیم غذا و اینها همینجور فراهم میکردیم اما من میدیدم که غذای یک وعده ما غذای یک هفته ایشان است اصلاً تعجب میکردم خود من تعجب میکردم، حاضر میکردیم ولی خوب ایشان میل نمیفرمودند.
و جوری بود که این بزرگواران معلوم بود که این قوتشان قدرتشان از عالم دیگر است از این عالم طبع و ماده نیست، بسیار بسیار کمغذا و قناعت بر کم میکردند، دائمالجوع بودند روزه نبودند ولی واقعاً دائمالجوع بودند.
وقتی تشریف میآوردند اینجا یک استراحت مختصری میکردند بعد همهاش هم همّشان سعیشان این بود که کسی با ایشان نباشد، جوری بروند که اصلاً شناخته نشوند به هیچ وجه، نه مردم نه آقایان اهل علم، بعد میرفتند خدمت حضرت ما هم از دور دنبالشان حرکت میکردیم میرفتیم مشرف میشدند و مقید بودند به این امامزادهها توسل پیدا کنند حتی مثلاً من میدیدم این انسان کامل دستش را میمالید هم به ضریح و همان پایین ضریح فرض کنید مثلاً گردی غباری چیزی باشد بعد به چشمهای مبارکشان میکشیدند.
بعد حتی مقید بودند یک پولی در حرم بیاندازند ولو جزئی، مقید بودند هم پول انداختن در حرم و هم مقید بودند این سه امامزاده بزرگوار که اینجا بودند آقاسیدعبدالعظیم آقا حمزه ابن امامموسیکاظم آقا طاهر بن امامزینالعابدین که از فرزندان حضرت سجاد است این بزرگوار هر سه مقید بودند بروند و مشرف میشدند و مقید بودند یک مقداری که پای ضریح میایستادند علاوه بر بوسیدن، دست میمالیدند به ضریح حتی آن پایین ضریح اگر گرد و غباری باشد به چشمهای مبارکشان بکشند.
بعد به این امامزادهها هم اکتفا نمیکردند چون مرحوم شاهآبادی بزرگ استاد امام اینجا قبرشان است و همچنین بزرگان دیگر از علمای بزرگ اینجا قبرشان هست مقید بودند میرفتند سر قبر یکییکی اینها فاتحه میخواندند بعد آنوقت میآمدند.
آقای مجری: در بین فرمایشات حضرتعالی اسامی از اساتیدشان را ذکر کردید یعنی یکجا خود آیةالله بهجت بیان کرده بودند از اساتید، به غیر از آن اساتیدی که شما بیان کردید در حال مطالعه یا در حال عبادت ..... چون که در درس و بحثها نوعاً ..... روش تربیتی و اخلاقی ایشان چگونه روشی بود؟
حاجآقای منفرد: روش تربیتی و اخلاقی ایشان عملی بود، تأکید داشتند بسیار بر ترک گناه و عمل به واجبات و انجام دادن نوافل.
آقای مجری: اگر بخواهید مرحوم آیةالله بهجت را در یک جمله تعریف بفرمایید چه واژههایی را به کار میبرید؟
حاجآقای منفرد: بهترین واژههایی که درباره آیة الله العظمی بهجت باید بکار برده شود این است که ایشان عبورشان از عالم جبروت و ورودشان به عالم لاهوت و اخلاص بود و از آنجا هم عبور کرده بودند رسیده بودند به توحید مطلق.
آقای مجری: ایشان به غیر از آن مواردی که در رابطه با زیارتشان فرمودید نسبت به وجود مقدس امیرالمؤمنین ارادت خاصی داشتند اگر خاطرهای مطلبی در این خصوص دارید بفرمایید.
حاجآقای منفرد: ایشان یادم هست که فرمودند یکدفعه در قم در محضرشان بودم به برکت آنها اصلاً توحید بیان شد، اگر آنها نبودند توحید هم بیان نمیشد کما هو حقّه، حق توحید را پیغمبر اکرم و ائمه بیان کردند و حالا انبیاء گذشته هم همه موحد بودند همه آنها هم دعوت به توحید کردند اما این توحیدی که پیغمبر اکرم و ائمه بیان کردند این زحمت را اینها کشیدند، یعنی فرمود زحمت را پیغمبر اکرم کشیدند که حق توحید را بیان کرد.
آقای مجری: اگر اجازه بدهید وارد عالم سیاست بشویم ایشان یکی از مراجعی بودند که از بزرگان عرفانی بودند که هم ارادت خاصی را به حضرت امام داشتند هم رهبری معظم انقلاب و هم با دعاهای خیر ایشان و همچنین با عنایت خاصی که داشتند به هر حال یک بازوی توانمندی برای نظام شیعی به حساب میآمدند، در این خصوص در خصوص رابطه ایشان با رهبری انقلاب و امام اگر خاطرهای مطلبی را چه با واسطه چه بلاواسطه دارید دوست داریم از زبان حضرتعالی بشنویم.
حاجآقای منفرد: من یادم هست آن زمانی که خدا لعنت کند صدام را، علما را از عراق بیرون میکرد آن زمان که سر و صدایی هم نبود آیة الله العظمی بهجت به من میفرمودند در منبرهایت برای شیعیان عراق دعا کن، بعد بخاطر دارم برای تظاهراتی که خوب آقایان طلبهها بزرگواران میرفتند ایشان میفرمودند که قبل از رفتن به تظاهرات توسلتان را به امام زمان قرار بدهید بعد بروید، بعد خوب بخاطر دارم یک عده از دوستان خاص ایشان بودند حالا شاید خیلیهایشان از دنیا رفتند شاید یکیدوتایش باقی باشند که به برکت ایشان روزهای چهارشنبه پنجشنبه جمعه روزه میگرفتند و روز جمعه هم ختوماتی را مشغول میشدند برای نابودی آن رژیم.
این جور نبود که حالا ایشان گوشه منزل بودند ساکت باشند و خوب هم به سیاست وارد بود داستانهای عجیبی از علمای نجف مراجع نجف از مشروطیت از میرزاکوچکخان از همه بیان میکرد و واقعاً هم دعا میکرد امام را دعا میکرد مقام معظم رهبری را دعا میکردند و باطناً اینها همه را داشتند ولو به حسب ظاهر هم مثلاً بعضیها خیال میکردند نه، اما باطناً داشتند.
در همین حادثه اخیری که اتفاق افتاد این را آقازاده ایشان جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای شیخعلیآقا برایمان فرمودند که خوب آقاشیخعلیآقا را هم خدا واقعاً سلامتش بدارد ایشان هم در حفظ پدر خیلی زحمت کشید خیلی خیلی زحمت کشید خودش را فدا کرد، ایشان فرمودند که البته من همان چهارشنبهای که شنبه آیة الله العظمی بهجت از دنیا رفت چهارشنبه آنجا بودم که در اندرون پیش حاجشیخعلیآقا بودم و ایشان دو تا نامه بوده یا یک نامه داده بودند برای مقام معظم رهبری و فرموده بودند بلای عظیمی در پیش است و حتی آقاشیخعلیآقا سؤال کرده بودند بلا از آمریکا عظیمتر و بزرگتر است؟ ایشان فرموده بودند بله شما پناه ببرید به امام زمان ما هم دعایتان میکنیم. قبل از این حادثه ایشان خبر داده بود.
آقای مجری: ظاهراً کمکهایی هم آیةالله بهجت به فقرا به مستمندان به بعضی از علمایی که حالا کمدست بودند اگر مطلبی دارید بفرمایید.
حاجآقای منفرد: همینطور است که میفرمایید حداقل متجاوز از 20 نفر بودند که به دست من ماهیانه مرتب به این علما داده شده میشد مثل آقای بهلول، آقای بهلول چهارپنج سال اخیر عمرش زمینگیر بود و خانه بود و من مرتب از طرف ایشان میرفتم یک مقادیری را میدادم، مثل مرحوم سیبویه رضواناللهعلیه یا آقای دیگری داشتیم از علمای نجف بود بزرگوار آقای حمیدی نزدیک 20 نفر بودند که من مرتب میرفتم حتی بعضیهایشان مثلاً شاید هم مثلاً زیاد هم با ایشان موافق نبودند ولی ایشان محبت و هدیهاش را داشت.
آقای مجری: ..... کسانی مثل مرحوم آقای دولابی و اینها هم با ایشان ارتباط داشتند یا نداشتند؟
حاجآقای منفرد: البته مرحوم حاجاسماعیل دولابی که خوب در همین منزل مکرّر در مکرّر میآمد مثلاً صبح میآمد تا عصر من گاهی رفته بودم تهران کار داشتم عصر میآمدم میدیدم حاجاسماعیل دولابی هست، البته حاجاسماعیل دولابی رضواناللهعلیه آنها باز نمیتوانستند آنجوری که آیة الله العظمی بهجت هست آن روزها از ایشان استفاده کنند، حاجاسماعیل عزیز بود نور بود خوب بود اما خوب آن قدرت استفادهای که باید بتوانند از مرحوم آیة الله العظمی بهجتها یا مثلاً بروی بالاتر فرض کنید مثلاً استاد آقای بهجت آقاشیخمحمدحسین اصفهانی آنها نمیتوانستند، آنها یک برنامه خاص خودشان را داشتند.
لذا یکی از شرائط مرحوم آیة الله العظمی آقای سیدعلی قاضی بزرگ این بود عرفان اول باید مجتهد بشود بعد بیاید این شرط را داشت، اول باید مجتهد باشد که بتواند در عالم توحید پرواز کند بعد بیاید در این زمینه، این بود.
آقای مجری: عذر میخواهم باز هم میخواهم وارد یک جایگاه خصوصی بشوم ... حضرتعالی صلاح دانستید جواب بدهید، شده بود که آیةالله بهجت در یک مقطعی مثلاً بخواهد برود فرض کنید کاری شما را خطاب قرار داده باشند یا بخاطر کاری دستورالعمل ... آن مواردی که قابل گفتن هست.
حاجآقای منفرد: بله همینجور سربسته میگویم بعضی از مواقع بود خوب من میآمدم تهران خوب خطا داشتم، بعد میرفتم قم ایشان به من خطا را تذکر میداد، اول به کنایه بعد یکدفعه فرمودند ما بعضیها را به کنایه که میگوییم حالیشان نمیشود یکخورده پرده برمیداریم، این طور بود بله.
آقای مجری: نسبت به همه که اینگونه نبود.
حاجآقای منفرد: نه نسبت به همه اینگونه نبود البته این لفظ خودشان است که بعضیها را که به کنایه میگوییم توجه نمیکنند مجبور میشویم یکخورده صریحتر بگوییم.
آقای مجری: این مطلبی که نقل میکنند ایشان که واژه یاستار را زیاد بیان میکردند میخواستیم از زبان شما بشنویم، آن چشم برزخی که ...
حاجآقای منفرد: من عرض کردم چشم برزخی برای اینها مقام نبود. اینها اینچیزها را برای خودشان مقام نمیدانستند از همه این عوالم عبور کرده بودند اینجاها توقف نکرده بودند که اینجا بایستند درجا بزنند، خیلیها در همین عوالم میایستند درجا میزنند، در همان مشاهدات قلبیه یک قدم هم حرکت نمیکنند همانجا درجا میزنند، همانجا میمانند حالا بعضیها هستند مثلاً یکخورده پرواز بیشتری داشته باشند بیایند از مشاهدات قلبیه به مشاهدات روحیه و عقلیه همین.
آقای مجری: در رابطه با اولین برخوردش با حضرتعالی مطلبی را بیان فرمودید چه مقطعی وارد درس و بحث ایشان شدید آیا شما ... تلمّذ علمی را هم داشتید یا فقط ....
حاجآقای منفرد: نه من فقط چون قابلیت نداشتم آن موقع در حوزه درس ایشان شرکت کنم من سیوطی میخواندم، بعد سیوطی آمدیم حاشیه ملاعبدالله و بعد آمدیم لمعه و اینها، ایشان آن موقع برای آن اساتید بزرگوار درس خارج میفرمودند آیةالله مصباح یزدی و اینها.
آقای مجری: اگر به عنوان آخرین کلام مطلب خاصی را دارید بیان بفرمایید.
حاجآقای منفرد: نهتنها آیة الله العظمی بهجت زنده هستند کل این اولیاء زنده هستند، کل این عزیزان زنده هستند اینها برایشان حیات و ممات مطرح نیست، ما هستیم که درک نمیکنیم حیات آنها را، حتی در زنده بودنشان هم درک نمیکنیم حیاتشان را.
آقای مجری: بحث اینکه آقا همیشه بین مردم بود همیشه با مردم بود و به نوعی حالا میشود گفت خیلی ساده یعنی میشود گفت هم سهل هم ممتنع میگویند، در این دستوراتی هم که میدادند خیلی عبودیت و ساده یعنی میگویند آقا این کار را بکنید این کار را نکنید، در این بحث اگر صحبتی دارید چون ما میخواهیم بگوییم که کافی است آدم دودوتا چهارتایی است دیگر، آن دودوتا چهارتا را انجام بدهد و این بحث مردمی بودن آقا که همیشه در بین مردم بودند همیشه دوست داشتند بین مردم باشند.
حاجآقای منفرد: آیة الله العظمی بهجت این عارف عامل کامل مانند اساتیدشان بزرگوارهای دیگر مصداق این کلام آقاامیرالمؤمنین هستند آقاامیرالمؤمنین درباره رجالٌ لاتنهی تجارة ولا بیع عن ذکرالله یک خطبهای دارد در آن خطبهاش میفرماید ناجاهم فی فکرهم وکلّمهم فی ذات عقولهم، اینها در همان عالمی که مابین مردم هستند فکرشان مناجات با حق است، وکلّمهم فی ذات عقولهم، اینها در عالم لاهوت و اخلاص آنجا با ذات ربوبی حرف میزنند، در عین حال اینکه مابین مردمند.
آن وقت پیغمبر اکرم درباره آقاامیرالمؤمنین میفرماید منشاء عن ینظر الی میة یمشی فلینظر الی علیبنابیطالبعلیهالسلام، آقاامیرالمؤمنینی که مابین مردم راه میرود این جسم مبارکش جسد مبارکش اینجاست چون مال این عالم است ولی خودش مال عالم بالاست آنجاست، آنها یک آن از آن عالم به این عالم نمیآیند، اگر آمدند هم همین آمدنشان حسنات الابرار سیئات المقربین، اینها را برای خودشان سیئه میبینند، اینها اینطورند قوی هستند.
آقای مجری: در خصوص بحث نماز ایشان ....
حاجآقای منفرد: نماز توجه میخواهد دیگر تمرکز میخواهد، من یادم هست در همین ایام عید و قبل از عید سخنان حضرت امام را که میگذاشتند خوب تفسیر سوره حمد حضرت امام بود، آن مصباحالهدایه ایشان هست کتابهای دیگرش هست اما این جمله را که ایشان گفت بدن من لرزید و یک مقداری من واقعاً نشستم گریه کردم ایشان فرمودند من دو رکعت نماز برای خدا نخواندم، کل وجودش خدا بود عالم را محضر خدا میدید، چطور میگوید من دو رکعت نماز برای خدا نخواندم، حسنات الابرار سیئات المقربین، چون از آن اعلی علیین که جای مقربین است میآیند اینجا این را برای خودشان سیئه میبینند، آیة الله العظمی بهجت هم نمازش همینجور بود.
آقای مجری: من گاهی یک سؤالی از بزرگان دارم حالا از حضرتعالی هم میپرسم که آیا آیةالله بهجت آن سیره و سلوک زندگیشان که کاملاً زاهدانه بود و آنگونه بود همین را هم تجویز میکردند برای شاگردان و یا مریدانشان و یا عامه مردم یا نگاه میکردند ببینند بر اساس قابلیت طرف.
حاجآقای منفرد: نه این بر اساس قابلیت اشخاص است، آخر میگوید
تو که ناخواندهای علم سماوات تو که نابردهای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی به یاران کی رسی هیهات هیهات
بعضیها هستند که نمیتوانند پرواز کنند غیر از همین آب و علف چیز دیگری نمیفهمند
خفتان را خبر از زمزمه مرغ سحر حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
اینها مخصوص یک عده افراد خاص است
زاهد تو و این ربّ ارنی این چه تمناست با دیده خودبین نتوان دید خدا را
هرگز نبری راه به سرمنزل الله تا مرحلهپیما نشوی وادی لا را
در حضرت جانان سخن از خویش نگویید قدری نبود در بر خورشید سحا را
از درد منالید که مردان ره عشق با درد بسازند و نخواهند دوا را
آقای مجری: به نظر شما آقای بهجت گمنام و با اسرار خیلی مکتوم رفتند؟
حاجآقای منفرد: بله.
آقای مجری: آن وقت جامعه ما ایشان را شناخت یا نشناخت؟
حاجآقای منفرد: نشناخت، یک عده قلیلی شناختند مثل آیةالله مصباح یزدیها، کم خیلی کم ایشان را شناختند والا اینها ناشناختهشده رفتند.
آقای مجری: .....
حاجآقای منفرد: خاطرات من از آیة الله العظمی بهجت بسیار زیاد دارم همان آمدنشان به اینجا اینقدر ایشان احاطه داشت بر همه چیز ما، اولادهای من را ذکور و اناس اسمشان را ایشان گذاشت و آن طرز ورودشان، نشستنشان، غذا خوردنشان تمام توحید بود من اوله الی آخره، آن وقت اگر آدم بخواهد بگوید با ده دقیقه نیمساعت یکساعت تمام نمیشود. این باید خودشان عنایت کنند به قول یکی از دوستان میگفت شما بنویس اصرار میکرد یک جزوهای کتابی بنویس، بعداً هم آدم میبیند از این طرف بخواهد بنویسد این نفسش خواهشهای نفسانیاش میشود اصلاً با راه آقا جور در نمیآید، با آن کتوم بودنش و توحید مطلق بودنش و آنها جور درنمیآید. خدایا به حق امیرالمؤمنین حقّش را به ما حلال کن، روحش را از ما راضی کن، خدایا به حق امیرالمؤمنین روح کلیه شهدا را شاد کن، روح امام راحل را شاد کن، حقشان را به ما حلال کن، خدایا بر تأییدات و توفیقات کل مراجع ما کل مراجع را دعا میکنیم بالاخص مقام معظم و معزز رهبری که عزّ اسلام و فخر اسلامند خدایا بیافزا. والسلام