- توضیحات
-
دسته: ويژهنامه ششمین سالگرد ارتحال
-
تاریخ ایجاد در یکشنبه, 13 ارديبهشت 1394 18:56
-
منتشر شده در یکشنبه, 13 ارديبهشت 1394 18:56
-
نوشته شده توسط مديريت سايت
-
بازدید: 4587
اهلبیت علیهمالسلام در کلام آیتالله بهجت قدسسره
معلمان بشر
انسان احتیاج به معلم و هادی دارد و وظیفه انبیا علیهمالسلام ارشاد و هدایت مردم است.[1] اگر بین خالق و مخلوق رابطه نبود و هدایت انبیا علیهمالسلام نبود، افراد بشر شب و روز به جان یکدیگر میافتادند و برای یکدیگر چاه میکندند![2] آیا میشود گفت که ما از تعلیم و هدایت انبیا علیهمالسلام مستغنی هستیم؟![3] تمام نقص بشر در اثر پیروی نفس و دوری از تعالیم و متابعت انبیا علیهمالسلام است.[4] اگر افراد بشر علم و جهل خود را میدانستند و نقص و کمالشان را تمیز میدادند، در پیروی از انبیا علیهمالسلام و تبعیت از دین یکسان بودند.[5]
آیینهدار جمال حق
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مظهر صفت خاصه رحمت حضرت حق تبارکوتعالی و آیینهدار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران میتابد. نظیر آیینهای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه.[6]
امان اهل زمین
بهطور قطع حدیث ثقلین ثابت است، و مرجع ما مسلمانان بعد از رحلت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم ثِقْلَین (قرآن و عترت) هستند، و همه باید در احکام عملیه از عترت فتوا بگیریم، و همه باید از این خانواده تقلید کنیم و مسائل مورد ابتلا (وضو و نحوه آن و چگونگی نماز و حج و روزه و...) را باید از عترت بپرسیم، وگرنه به حدیث ثقلین عمل نکردهایم.[7]
در روایت آمده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «أَهْلُ بَیتی أَمانٌ لأَهْلِ الأرْضِ، کما أَنّ النجُومَ أَمانٌ لأَهْلِ السماواتِ؛ اهلبیت من، مایه امنیت زمینیان هستند، همانگونه که ستارگان مایه امنیت آسمانیان هستند».[8]
صلاح دین و دنیا
ایکاش میدانستیم صلاح دین و دنیای ما در تمسک به انبیا و اولیا و تمسک به قرآن و عترت است! [انسان] در اثر متابعت از آنها شبیه و مُمَثَّلِ انبیا و ائمه علیهمالسلام میگردد.[9] درباره معرفت و اعتقاد به امام علیهالسلام أَدْنَیالْمَعْرِفَة کافی است و آن این است که فقط معتقد باشیم که او امام مُفْتَرَضُالطاعَة و وصی پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، ولو اسم او و اینکه مثلاً او همان کسی است که با معاویه و یا با مروان و طلحه جنگید را ندانیم. همچنین دانستن ترتیب آنها و اینکه امام چندم است، لازم نیست. خدا کند آنچه را که از ما میخواهند انجام دهیم، و آنچه را که میخواهند انجام ندهیم، انجام ندهیم.[10]
باطن نبوت
اگر مسئله امامشناسی بالا رود، خداشناسی هم بالا میرود؛ زیرا چه آیتی بالاتر از امام؟! امام آیینهای است که حقیقت تمام عالم را نشان میدهد؟![11] حتی بنابر نقل عامه[نیز]، ائمه علیهمالسلام باطنِ نبوت را دارند.[12] میبینیم بعد از رحلت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم کسی غیر از اهلبیت علیهمالسلام مجتهد و صاحب فتوا و عالم به کتاب و سنت وجود ندارد؛ زیرا ائمه علیهمالسلام میگویند: همه چیز را میدانیم، ولی دیگران میگویند نمیدانیم و از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم جز مقدار کمی احادیث نداریم، لذا در احکام، قیاس میکنند.[13]
نعمت ولایت
چقدر شیعیان باید شکرگزاری کنند که سروکارشان با اهلبیت علیهمالسلام است و خداوند نعمت ولایت را به آنها عطا نموده است.[14] در حدیثی، پیغمبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «یا علی، اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره تو آن کنند که مسیحیها درباره حضرت عیسی علیهالسلام نمودند، درباره تو چیزی میگفتم که به هر کجا گذر کنی از خاک کف پایت تبرک جویند».[15]
خود نمیخواهیم!
همۀ اینها را داریم، ولی نمیخواهیم متابعت کنیم! به بعضی از اطبا که برای احوالپرسی از تهران به اینجا میآمدند، گفتم: شما با کسی که خودش نمیخواهد مراعات حفظ صحت کند، چه میکنید؟ من میدانم پیادهروی، شرط صحت است، یا فلان چیز مخالف سلامتی و صحت است، ولی باز آن را بهجا میآورم، یا افراط و تفریط مینمایم!ما خود نمیخواهیم این راه را، که راه خدا و رسول و اولیای اوست طی کنیم.[16] این مطلب باید برای اهل ایمان مجسم شود و یقین کنند که دوری از کسانی که خداوند متعال امر فرموده با آنها باشیم (اهلبیت علیهمالسلام) موجب دوری ما از جمیع برکات دنیویه و اخرویه است![17] اگر تشخیص دهیم که باید در زندگانی با مطالب و علوم و ادعیه و فرمایشات اهلبیت علیهمالسلام باشیم، کارمان تمام و کامل است؛ ولی چه کنیم که گاهی میل به این و گاهی میل به آن داریم؟![18]
گدایان غافل از نعمت
نقل میکنند در جنگی، گوهر شبچراغ و برلیانی به اندازه یک تخممرغ به دست کسی داده بودند تا از آن محافظت کند و خود او خبر نداشت که چه چیز گرانبهایی در دستش است، با اینکه گرسنه شده و به گِرده نانی نیاز پیدا کرده بود، به در دکانها رجوع کرده و گدایی میکرد و نمیدانست که چه چیز با ارزشی در دست دارد، فقط این را میدانست که به او گفتهاند: اگر آن را دور بیندازی، تو را میزنیم! کار ما هم در رابطه با قرآن و عترت همینطور شده است؛ در یک دست گوهر شبچراغ و در دست دیگر برلیانی گرانبها داریم که هزارها میلیارد ارزش دارد، ولی ارزش آن دو را نمیدانیم و لذا از این و آن گدایی میکنیم![19]
عذرمان چیست؟
این همه ودایع، کتب، مخازن علم، روایات و ادعیه در اختیار ما گذاشتهاند، بهگونهایکه اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد و یا صدایش را از نوار گوش دهد، و یا در خدمتشان باشد تا مطالب آنها را استماع کند ـ نه اینکه خود در محضر آنها صحبت کند ـ بهتر از اینها پیدا نمیکند. همه چیز در دسترس ماست، ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند؛ نه به قرآن قائلند، نه به عترت و نه روایات آنها را قبول دارند! اگر ائمه اطهار علیهمالسلام حاضر بودند، باز باید به همین روایاتشان عمل کنیم.لابد عذرمان این است که در صورت حضور آنها هم مجبور نبودیم از آنها پیروی کنیم و به حرفهایشان گوش کنیم، چنانچه در طول تاریخ امتحان دادهایم که در زمان حضورشان قدردان آنها نبودهایم![20] هر بلایی که به ما میرسد در اثر دوری از اهلبیت علیهمالسلام و روایات مأثوره از ایشان است.[21] وای بر ما اگر مثل دشمنان اهلبیت علیهمالسلام باشیم و قدر آنها و قدر آثار آنها را ندانیم![22]
قرآن و عترت
ازآنجاکه قرآن و عترت عدیلند [در یک شأن و مرتبه]، انسان باید بفهمد که هرچه تقرب به قرآن و تفهّمش از قرآن بیشتر باشد، تقرّبش به عترت و معرفت آنها بیشتر و بالاتر خواهد بود؛ زیرا هر دو کأنّه شئ واحد هستند. عقیده مغایر با این مطلب بر خلاف عقیده امامیه است. مگر قرآن اشاره به ارجاع مردم و مسلمانها به اهلبیت علیهمالسلام ندارد؟![23] وای به حال کسی که قرآن را کوچک بشمارد! وای به حال کسانی که عدیل قرآن (عترت) را نشناسند و نسبت به آنها کورباطن باشند، که قطعاً نسبت به قرآن هم کورباطن خواهند بود؛ زیرا کسی که عدیل قرآن را نشناسد، قرآن را نیز نشناخته است.[24]
اگر با قرآن نیستیم پس بدانیم که...
اگر از قرآن استفاده نمیکنیم برای آن است که یقین ما ضعیف است؛ ازاینرو، اگر خود امام علیهالسلام را هم ببینیم، تغییر حالی در ما حاصل نمیشود، چنانچه عدهای در حال حضور به ائمه علیهمالسلام بد و ناسزا میگفتند! [25]آیا امکان دارد تعشّق به قرآن پیدا کنیم و به اهلبیت علیهمالسلام پیدا نکنیم، یا به عکس؟![26] وای بر ما از آن روزی که قرآن یا عترت را از ما بگیرند. گرفتن هرکدام گرفتن دیگری هم هست؛ زیرا این دو از هم جدا نمیشوند.[27]
پدرم پیراهن دیگری نداشت!
راه اهلبیت علیهمالسلام، راه نجات و سعادت و امان و مایهی سلامت دارَین دنیا و آخرت است.[28] ما در اثر متابعت نکردن از ائمه اطهار علیهمالسلام از خیلی چیزهای دنیوی هم محروم شدهایم.[29] با همه جهالت و غفلت، بیشتر مردم میخواهند خوشی و راحتی، و همه خوبیها را در دنیا داشته باشند و میگویند: «یزید از حسین علیهالسلام بهتر بود؟!» غافل از اینکه امام حسین علیهالسلام برای دنیای ما هم، بهتر از یزید است، چه رسد به آخرت.[30] حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام لباس خود را درحالیکه بر بالای منبر نشسته بود، تکان میداد، از امام حسن علیهالسلام علت آن را سؤال کردند، فرمود: پدرم پیراهن دیگری نداشت، همین پیراهن را شسته و پوشیده، لذا تکان میدهد تا خشک شود. ... ما نمیخواهیم اینگونه افراد حاکم ما باشند! ما مثل معاویه را میخواهیم که به یکی از رؤسا صد هزار میداد و به دیگری هیچ نمیداد، باز هم میگویند: او سخیتر است! هم او که بیتالمال مسلمانها را بین خود و دوستان و خویشان خود تقسیم میکرد. ما میخواهیم مرجع دینی ما، تابع و دلخواه ما باشد، بیخود نیست که هر چه میگوییم: «عَجّلْ فَرَجُه؛ [خدایا] در فرج او تعجیل فرما»،ولی اثر ندارد؛ زیرا اگر او بیاید تابع کسی نمیشود، لذا «عَجّلْ فَرَجَهُ» گفتن ما فایده ندارد، چون در حقیقت در راه او و تابع او نیستیم. [31]
توبه دوازدهم
آیا واقعاً کار ما باید به جایی برسد که اوصیای پیغمبر علیهمالسلام اینقدر در میان ما خوار باشند؟! ما امتحان خود را درباره امامانی که در میان مردم حاضر بودند، پس دادهایم، اگر امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجهالشّریف هم ظهور کند، معلوم است که با او چه خواهیم کرد؟! از سوءرفتار خود با امام اول تا یازدهم علیهمالسلام توبه نکردیم. آیا برای امام دوازدهم توبه میکنیم؟![32] آیا روی آن را داریم که برای زیارت حضرت غائب علیهالسلام اجازه بخواهیم، با اینکه با خواستههای واضح او مخالفت میکنیم، نماز و روزه را ترک، و غیبت و ایذا میکنیم. آیا میخواهیم به ما بفرماید: أَبَحْتُ لَکمُ الْمُحَرماتِ وَ أَسْقَطْتُ عَنْکمُ الْواجِباتِ (حرامها را برای شما حلال نمودم، و واجبات را از شما برداشتم)؟![33]
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
آنقدر راه را گم کردهایم و آنقدر از قرآن و عترت کناره گرفته و دور افتاده و بیگانه شدهایم که نزدیک است به آمریکا و اروپا برویم و از آنها سؤال کنیم که «شما از قرآن و عترت چه فهمیدهاید؟»به ما یاد دهید! علت آن است که ما از آنچه در دست داریم استفاده نمیکنیم و به آن عمل نمیکنیم؛ لذا وقتی کفار که مزایای اسلام را میدانند، چیزی میگویند تصدیق میکنیم و سخنانشان باورمان میآید. و دیگر اینکه ما عبید دنیا هستیم؛ لذا ما را با تطمیع از کتاب و عترت منحرف و منصرف کردهاند! میبینیم، ولی گویا نمیبینیم! جلوی ضریح امام رضا علیهالسلام در یک شب، پنج کرامت دیدم: شفای مریض و کرامتهای دیگر. وقتی این مطالب را برای ما نقل میکنند، گویا داستان رستم و افراسیاب میخوانند![34]
قرآن و عترت دوای تمام دردهاست. اگر آنها را کنار بگذاریم، در دنیا از این هم ذلیلتر میشویم. آیا ذلت از این بیشتر که مسلمانان با این همه قوت و ثروت نوکر کفار هستند و آنها مالک امرشان هستند؟! یک روز به گرگ پناه میبریم و یک روز به روباه! برای اینکه از قرآن و عترت به کلی کنار نرویم و آنها را از ما جدا نکنند، از الآن باید در فکر اصلاح باشیم؛ «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد».[35]
[1]. در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶.
[2]. در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶.
[3]. در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶.
[4]. در محضر بهجت، ج۱، ص۳۸.
[5].در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۴.
[6]. در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۹.
[7]. در محضر بهجت، ج۱، ص۱۳۸.
[8]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۴۵.
[9]. در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸۰.
[10]. در محضر بهجت، ج۱، ص۶۲.
[11]. در محضر بهجت، ج۱، ص۴۰.
[12]. در محضر بهجت، ج۱، ص۵۵.
[13]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۵۶.
[14]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۷۶.
[15]. در محضر بهجت، ج۱، ص۷۵.
[16]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۴۵.
[17]. در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸.
[18]. در محضر بهجت، ج۳، ص۶۷.
[19]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۰۲.
[20]. در محضر بهجت، ج۱، ص۷۸.
[21]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۷۴.
[22]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۳.
[23]. در محضر بهجت، ج۳، ص۱۷۷.
[24]. در محضر بهجت، ج۲، ص۲۸۳.
[25]. در محضر بهجت، ج۲، ص۲۸۰.
[26]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۱۱.
[27]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۳۱.
[28]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۴۵.
[29]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۷۲.
[30]. در محضر بهجت، ج۱، ص۱۹۹.
[31]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۹۴.
[32]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۹۸.
[33]. در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۰۵.
[34]. در محضر بهجت، ج۳، ص۲۴۰.
[35]. در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶۷.