- توضیحات
-
زیر مجموعه: فرمایشات آیتالله بهجت قدسسره
-
دسته: اولیا و مقربین
-
بازدید: 12442

جهت دانلود کاغذ دیواری در اندازه واقعی کلیک کنید.
زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
از سلاله پاکان بود و نسبش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسید؛ عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید، فرزند امام حسنعلیهالسلام.
عبدالعظیم نیز مانند پدرانش اهل فضل و تقوا بود. روزی اعتقادات خود را یکبهیک بر امام هادی علیهالسلام عرضه کرد و امام علیهالسلام اعتقاداتش را با این جمله امضا فرمود: «انت ولینا حقاً؛ تو دوستدار و یاور حقیقی ما هستی».
تاریخ ولادت و وفات ایشان در کتابهای معتبر قدیمی ذکر نشده، اما در برخی کتابهای متأخرین چهارم ربیعالثانی ۱۷۳هـ. ق. را روز ولادتش و پانزدهم شوال ۲۵۲هـ. ق. را روز وفاتش نوشتهاند و باتوجه به قرائنی که از زندگی ایشان در اختیار داریم، بعید نیست که این تاریخها صحیح باشد.
از این که بگذریم، به امر مهمتری میرسیم و آن نحوه زندگی ابوالقاسم است؛ اینکه روزهای بین ولادت و وفاتش را چگونه گذرانیده است. شکی نیست که عمری پر برکت داشته؛ چراکه وقتی به سراغ کتابهای روایی شیعه میرویم، میبینیم که احادیث بسیاری را از امام جواد و امام هادی علیهماالسلام نقل کرده و البته در این مسیر، رنجهای بسیاری نیز متحمل شده است. مقبرۀ دور از وطنش، شاهد این امر است؛ فرسنگها سفر در شهرهای ایران، برای ترویج و دفاع از مکتب اهلبیت علیهمالسلام.
اما از نقل روایت مهمتر، همان درایتی است که ایشان را تا آنجا بالا برده که زائرش مانند زائر امام حسین علیهالسلام است. نقل شده که امام هادی علیهالسلام به شخصی از اهل ری که به کربلا مشرف شده بود فرمود: «بدان که اگر قبر عبدالعظیم را که در محل زندگیتان واقع شده، زیارت کرده بودی، مانند کسی بودی که حسین را در کربلا زیارت کرده است». اینگونه تمجیدها کمی یا شاید هم خیلی از فهمهای عادی مردم بالاتر است. مانند آیتالله بهجت اینها را بهتر میفهمند. همین درک و معرفت او را مقید کرده بود که حتماً پیش از سفر مشهد و پس از آن، به زیارت شاه عبدالعظیم بیاید؛ حتی اگر نیمهشب بود و درهای حرم را بسته بودند، میآمد و با ساک و چمدان، پشت در مینشست تا در را باز کنند.
ابوالقاسم آنقدر فهمیده و دانشمند بود که امام هادیعلیهالسلام شیعیان را به ایشان ارجاع میداد. به اباحمّاد که اهل ری بود فرمود: «ای ابا حمّاد، اگر در امر دینت، چیزی بر تو مشکل شد و در منطقه خودت بودی، از عبدالعظیمبنعبدالله حسنی درباره آن مطلب پرسش کن و سلام مرا به او برسان».
حضرت عبدالعظیم که کنیهاش ابوالقاسم بود، از خوف سلطان زمان، از این شهر به آن شهر میرفت تا اینکه به ری آمد. مدتی کوتاه در آنجا زندگی کرد. در آن مدت هم کارش روزه و عبادت بود. صاحببنعباد (متوفای ۳۸۵ق.) مینویسد که در آن مدت، مخفیانه به قبری که اکنون مقابل آرامگاهش قرار دارد میرفت و میفرمود: «این قبر مردی از فرزندان موسیبنجعفر است».
در همانجا نوشته شده که یکی از شیعیان در خواب، رسول خداصلیاللهعلیهوآله را دید که به او خبر وفات عبدالعظیم و محل دفن او را داد. خبری که با واقعیت مطابق شد. همان روز ابوالقاسم را به همان مکان، که در آن زمان، باغی بود، آوردند و دفن کردند. هنگام غسل، کاغذی در لباسش یافتند که نسب پاکش را نوشته بود. میرداماد درباره فضیلت زیارتش روایت مهمی نقل کرده است: «مَنْ زارَ قَبْرِهِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ هر که قبر او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود».
بیشک این مقام و منزلت را کسب نکرده است، مگر به طاعت همان امامانی که راوی احادیث ایشان بوده است. بزرگان میگویند: راهی که امثال او رفتهاند، بر ما نیز بسته نیست. نیکوست که روایتی را که ایشان از امام رضاعلیهالسلام نقل کرده ذکر کنیم تا آن که اهل عمل است به آن عمل کند.
«ای عبدالعظیم به دوستان من از طرف من سلام برسان و آنان را بگو که هیچ راهی برای شیطان بر خودشان بازنگذارند و آنان را به راستی در گفتار و ادای امانت امر کن. و ایشان را به سکوت و ترک جدال در آنچه که به آنان مربوط نیست فرمان ده و همچنین به اینکه به یکدیگر روی آورند و همدیگر را دیدار کنند که این امر موجب نزدیکی به من است...».[1]
سالنامه العبد، سال۱۳۹۳