- توضیحات
-
دسته: شرح حال
شب جمعه بیستوپنجم شوال سال ۱۳۳۴ ه.ق. برابر با دوم شهریور ۱۲۹۵ خورشیدی، خانهی کربلایی محمود، غرق نور و شادی شد. در آن شب نورانی، نوزادی پا به عرصهی وجود گذاشت که سالها بعد قلب انبوهی از شیفتگان علم و معرفت، و شیعیان خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام را روشن ساخت: آیتالله حاج شیخ محمدتقی بهجت.
کربلایی محمود مردی صالح، خوشنام و معتمد مردم فومن، با الهام از هاتفی که در جوانی گوش جانش را نواخته بود، نام فرزند نورسیدهاش را «محمدتقی» گذاشت.
نخستین رویداد مهم در زندگی محمدتقی، مرگ مادر، در شانزده ماهگی او بود. مرگ مادر، خانواده را سوگوار کرد و از آن پس، خواهر بزرگتر، مادر برادر شد.
در دوران خردسالی، محمدتقی همنشین خلوت پدر بود و میدید که چگونه عشق به اهلبیت اطهار علیهمالسلام از قلب محزون پدر میتراود و بر صفحه کاغذ مرثیههایی میشود که داغداران عزای حسینی علیهالسلام زمزمهاش میکنند و محافل خود را با آن سرودهها رونق میدهند. محمدتقی در همهی این لحظهها همنشین پدر بود و درحالیکه گاهی خود نیز مرثیه میسرود، آرامآرام دل به آن شهید عشق بست و حزن آن امام مظلوم تا پایان عمر درجانش نشست.
زمزمهی مرثیههای حسینی، از کوچهباغهای فومن او را به گوشهی دنج مکتبخانه ملاحسین کوکبی فومنی کشاند و پای تلاوت آیات پورشور قرآن نشاند. در آن سکوت شورانگیز با نوای ملکوتی «الحمدلله رب العالمین» آشنا شد. آنگاه خود زبان به تلاوت آیات بیّنات گشود و شوقمندانه سورههایی از قرآن کریم را به خاطر سپرد. اما روح تشنهاش همچنان جویای زلال معرفت بود و پیمانه الفاظ و حروف سیرابش نمیکرد.
بدین روی وارد حوزهی علمیهی فومن شد تا معانی آیات قرآن کریم و معارف روایات ائمه اطهار علیهمالسلام گوش جانش را بنوازد. در همان حوزهی کوچک، اما سرشار از مباحثه و گفتوگوی علمی، نخستین گامهای علمی و معنوی را برداشت.
با جدیتی وصف ناشدنی و شوقی شگفت، دروس حوزوی را کنار برخی متون فارسی همچون بوستان، گلستان و کلیلهودمنه فراگرفت و طی هفت سال کوشش مستمر، در زمرهی شاگردان برتر استادان، جا گرفت.
اما این مقدار، همهی بهره و نصیب محمدتقی از حوزه علمیه فومن نبود. این دوره به لحظههای ناب کسب معرفت و اخلاق و تهذیب نفس و کسب فیض از محضر عالمانی چون آیتالله حاج شیخ احمد سعیدی فومنی آراسته شد. لحظههای دلانگیز حضور در نماز آن عالم بزرگوار که افزون بر خضوع و خشوع ربانی، حالاتی شگفت و رازآلود در تکلم عاشقانهاش با خداوند داشت، توأم با شکوهی معنوی بود که هیچگاه از خاطر امام و مأموم محو نشد.
در جمادیالثانی سال ۱۳۴۸ قمری مطابق با ۱۳۰۸ خورشیدی زمان هجرت از دیار پدری فرارسید. بیگمان در لحظههای خلوت محمدتقی با استادان حوزه علمیه فومن ـ که از دانش آموختگان نجف بودند ـ لحظههایی نیز به ذکر محاضر درس حوزه علمیه عراق میگذشت و او را به وجد میآورد و قلب مشتاقش را به صفای حرم حضرت علی و حضرت امام حسین علیهماالسلام میکوچاند و پای آن قبور نورانی مینشاند. آن مجالس و گفتوگوها شوق طلبهی فومنی به عتبات عالیات را چنان برانگیخت که سرانجام تصمیم به هجرت گرفت و راهی دیار معصومین علیهمالسلام شد.